watch sexy videos at nza-vids!
صفحه اصلی

گاییدن خاله کوچیکه

سلام. مهران هستم 23 ساله لیسانسه ساکن حومه تهران.

یه خاله دارم که دو سال از من کوچیکتره و چون مادربزرگم و دو سال قبل اون پدربزرگم عمرشو داده بودن به شما این خاله که آخرین فرزند و مجرد بود از شهرستان اومد تهران خونه داداشو و تنها خواهرش (مادرم) که هم ادامه تحصیل بده و هم شوهرش بدن!!

من اون موقع یعنی سال89 کنکور داشتم و البته درس خون هم بودم.خاله رویا  بیشتر میومد خونه ما چون خواهرم تقریبا همسنش بود و زن دایی ها هم خیلی تحویلش نمیگرفتن .تو درس ها هم کمکش میکردم من پیش ریاضی بودم اون سوم تجربی. (اختلاف یه سال تو کلاس برای نیمه دومی بودن منه)
خلاصش یه شب که خونه ما بود و برق هم یکی دو ساعت رفت با خواهرم اومدن که تو هال بخوابن و منم از قبل تو هال بودم.چون آدم گرمایی هستم خوابم نمیبرد.احساس کردم که خاله خانوم هم بیداره! فضا خیلی روشن نبود ولی میشد یه چیزایی رو برانداز کرد.یواشکی سرمو بلند کردم و یه نظر حلال واری با سرتا پاش انداختم.یه توضیح داخل پرانتز کوچیک:قبلا جست و گریخته چند بار از این و اون شنیده بودم که قیافه و استیل رویا بدک نیست.منم کنحکاوانه اونشب به اندامش دقیق شدم و تقریبا حرف و حدیثارو تایید کردم.اون شب به شیطون لعنت فرستادم و خوابیدم.از فردا فکرو ذکر من شد خاله و اینکه مگه میشه مگه داریم نه …نه… نه…لعنت به شیطون !حالا یه بار امتحان کنم شاید خودشم خواست ولی نه و… و…خلاصه هزارجور بالا و پایین کردن قضیه…

 

یه روز که معلوم بود خاله رویا خیلی سرحال و سر کیفه باز اومد خونمون بعد کلی چوقولی کردن زن دایی ها پیش مامان با آبجی رفتن اتاق مثلا سر درس و کتاب.منم دنبال بهونه که بیشتر بهش نزدیک بشم.زد و شانس ما خواهر و خاله اومدن سراغ من که چندتا مساله فیزیک با خاله کار کنم.آبجی دوم ریاضی بود.منم بعد کمی قر زدن که بعدا تابلو نشه با سفارش مامان قبول کردم.خلاصه درس و مساله تو اتاق شروع شد.آبجی که سر در نمیاورد حوصلش سر رفت و خودشم بعد حوصلش!منو میگی شدم یه آدم دیگه یه چشم به برگه یه چشم به اندام و مخصوصا ممه های خاله.)باز توضیح کوچیک:رابطه من و خاله رویا از بچگی خوب بود همبازیهای خوبی برای هم بودیم و اون منو از اول دوست داشت خودمم میدونستم اما چرا منجر به سو استفاده شد…نمیدونم…حاشیه هارو کم میکنم میرم سر اصل مطلب:

 

انقد خاله رو نگاه انداختم که گفت چیه؟چرا انقد نگاه میکنی؟به خودم جرات دادم و گفتم…چون خشکلی!!؟اول فکر کرد بدون منظور گفتم ولی بعدش که فهمید به شکل نه خیلی شاکی یه سقلمه زد به بازوم و رفت تو هال پیش مامان.ترسیدم گفتنم یه وقت خر نشه حرفی پیش مامان بزنه.به یه بهونه رفتم تو هال سر و گوش آب بدم اولین نگامون کت به هم افتاد…باورتون نمیشه خندید!منو میگی داشتم پرواز میکردم.خلاصه و خلاصه چی به من و شیطون گذشت تا شب شد. سر چیدن سفره شام و تو یه چشم به هم زنی خودمو رسوندم دم گوش خاله و فقط گفتم ”تو هال بخواب”نگام کرد و با چشای بیرون زده لبشو گاز گرفت و…و بعدش لبخند!!

 

شام جمع شد ساعتی از شب رفت و وقت خواب اومد.اینجاش جالبه!خاله به من گفت تو زود و تو هال بخواب.یه ربع نشد چنان خودنو زدم بخواب که نگو.حواسم بود.خاله به آبجی گفت تو هال بخوابیم چون هال دل بازتره!آبجی بیخبر از همه چیز قبول کرد.فقط داشت یجا خراب میشد و اونم تینکه باباهم تو هال خوابش برد و اونم مامان با بیدار کردنش و بردن تو اتق خودشون حلش کرد.یک ساعت گذشت.خاله وآبجی کنار هم خواب و منم سه چهار متر اون ورتر مثلا خواب!بلند شدم رفتم دسشویی برگشتم دیدم خاله رویا از آبجی فاصله گرفته.دیگه نوبت من بود که پا پیش بذارم و خودی نشون بدم.جسارت کردمو پشت خاله خوابیدم تا متوجه من شد سرشو بلند کرد و آمار آبجی رو گرفت .یواشکی دستمو گذاشتم رو سینه هاش .آخخخخخخ چی بگم .قبلا به سینه دختر دست زده بودم لای کونشونم گذاشته بودم کس هم یکی دو بار کرده بودم ولی نمیدونم چرا انگار اولین بار بود که به دختر دست میزدم.یکمی هم شک داشتم که نکنه همکاری نکنه.ولی رویا داغ شده بودو محسوسا حشری!

 

یه نفس گرم انداختم زیر گردنش و چندتا بوس کوچولو از لپش.با دست به خواهرم اشاره کرد که یعنی حواست بهش باشه و طود باش.شلوار نرم و نازکشو آروم آروم کشیدم پایین تا زانوهاش.تو روشنایی جزیی هالوژنای آشپزخونه چشم که به شرت زرد رنگ و سادش که افتاد بی اختیار رفتم پیینو یه گاز از باسنش گرفتم یه آخ کوچیکی و نازی گفت که داشت آبم باهاش میومد شدت شهوتم داشت میرفت بالا و آستانه صبرم پایین.شرتشو با کمکه خودش دادم پایین.استغفرا…این دیگه چیه!!؟انگار کون پورن استار با رنکینگ زیر ده رو میدیدم.اگه خالم نبود فردا عقدش میکردم!رویا حدود165قد داشت و دقیقا 63کیلو وزن! خدایا چی جلومه؟!کس و کون و اندام تراش خورده یه دختر 17ساله!چیکارمه!؟…خالمه!! بیخیال.فعلا بزن تا ببینیم چی میشه!؟کیرمو که در اوردم داشت میترکید سرشو چند بار کشیدم لای کونش.چنان خوشش اومد که بی اراده کونشو یه وجب داد عقب سمت من.تف زدم سر کیرم و یوااااااش گذاشتم در سوراخ کونش.

 

نه!به این راحتیا نمیره توش.لای کونشو باز کردم سوراخشو که دیدم …وای ی ی ی هیچی بابا بگم کم مونده بود لیسش بزنم باورتون میشه؟! انگشتمو خیس کردم فشار دادم تو سوراخ .صورت خاله رو دیدم معلوم بود درد میکشه یواش یواش چرخوندمو عقب جلو کردم.انگشتمو در اوردم و میگم که بو کردمش و شما بگید چه بویی میداد…ولی لذت داشت و لذت داشت.دوباره که تف زدم دیدم بله خاله هم یکم آب دهن دو انگشتی در حالی که یه پاشو داد بالا مالید در کونش.کیرو گذاشتمو یواش یواش فشار فشار و نتیجه نصف کیر 18سانتی تو کون خاله که داشت گوشه بالشو گاز میزد.کمتر از بیست بار عقب جلو کردم که……..سوراخ کون خاله کمتر از چند ثانیه پر شد از منی….

 

خوش باشید.

نوشته: مهران

بازگشت
نظرات
[2017-05-12] امیر علی :

بلد نیستی ننویس.....حتما داشتی جق میزنی به یادش این چیزا اومده تو ذهن جقیت .....داستان آبجی خوشکلتم بنویس

[2017-04-18] محمد :

دخی کسی هست دوست بشیم اس بده09168890939

[2017-03-25] فرید :

خانمهای که هوس‌کیرکلفت میکنن تماس بگیرن
۰۹۳۰۵۲۹۴۳۲۴

[2017-03-23] علی :

بد نبود

[2017-02-16] پریسا :

ریدم تو دماغت

[2017-01-22] سکوت :

سلام،ازاینکه یه دختر۱۷ساله بوده میشه اعتمادکردکه حقیقته،ولی کاش بجاحاشیه بیشتر جزییات سکس رومیگفتی،ضمناتواون شرایط که خواهرات ودهه کمی

[2017-01-17] به تو چه :

چرت مزخرف.من که نخوندم.با خاله عمه ور رفتیم مممشونم خوردیم با هم خوابیدیم ولی سکس.نه.تو هم توهم زدی

[2016-12-29] اشکان :

سلام اشکان هستم 22سالمه یه خاله 32ساله دارم که باهم چند بار خوابیدیم ودر اغوش گرفتمش اما سکس نداشتیم اما پا میندازم دور کمرش هیچی نمیگه اما خودم جرت ندارم کار کنم منو راهنمایی میکنید چیکار کنم که بتونم بکنمش

[2016-11-08] ارش :

خیلی خیلی کیری بود ادم کیری حتما داشت با خودش ور میرفتکس ننویی خواهشا خواهرت ام

[2016-10-14] علی :

خوب بود یه دفعه هم از مامانت بنویس


UNDER MAINTENANCE
داستان تصویری ترجمه شده
1